معنی از نقاط دیدنی هرمزگان

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

نقاط

نقاط. [ن ِ] (ع اِ) ج ِ نقطه. رجوع به نقطه شود. || قطعات پراکنده: نقاط من الکلام و نقط؛القطع المتفرقه منها. (منتهی الارب). || نواحی. مناطق. مواضع: نقاط گرمسیر، نقاط سوق الجیشی.

نقاط. [ن َق ْ قا] (ع ص) نقطه گذارنده ٔ بر حرف. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه کراسه را نقط زند. (مهذب الاسماء). نقطه زن. نقطه کننده. (فرهنگ خطی). نقطه نهنده.


دیدنی

دیدنی. [دی دَ] (ص لیاقت) درخور دیدن. که لازم است دیدن آن. بسی درخور دیدن. (یادداشت مؤلف).قابل رؤیت. مرئی:... و چون مهلت برسید و وقت فراز آمد هر آینه دیدنی باشد. (کلیله و دمنه).
دیدنی شد همه نوری به ظلم درشکنید
چاشنی همه صافی به کدر بازدهید.
خاقانی.
رؤیت حق ببر معتزلی
دیدنی نیست ببین انکارش.
خاقانی.
مطلق از آنجا که پسندیدنی است
دید خدا را و خدا دیدنی است.
نظامی.
چنان بیند آن دیدنی را که هست
به دست آرد آن را که باید بدست.
نظامی.
|| (حامص) در تداول بجای دیدن به کار رود و به معنی ملاقات و زیارت و دیدار دوستان و کسان. (یادداشت مؤلف). بدیدنی رفتن.

فرهنگ معین

نقاط

(نُ) [ع.] (اِ.) جِ نقطه.

مترادف و متضاد زبان فارسی

نقاط

مناطق، نواحی، امکنه، جاها، مکان‌ها، نقطه‌ها

فرهنگ فارسی هوشیار

نقاط

(تک: نقطه) پنده ها دیل ها (اسم) جمع نقطه.

فرهنگ فارسی آزاد

نقاط

نِقاط، نقطه ها (مفرد: نُقطَه، به معانی نُقطَه مراجعه شود)،

فرهنگ عمید

نقاط

نقطه

معادل ابجد

از نقاط دیدنی هرمزگان

569

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری